پایان دلتنگی مامان
ادرینا جونم از روزی که فهمیدم تو تو دلمی کلی استرس گرفتم حتی یادم میرفت اب دهنم قورت بدم خودم باورم نمی شد که دارم مامان میشم اخه نمیدونم چرا همیشه فکر میکردم نی نی دار نمیشم...اره مامانت خل بوده الکی همیشه غصه نبودنت میخوردم کم کم که بودنت علنی شد من و بابا کامی کلی برات ذوق میکردیم چه حس زیبایی مامان طلا مرسی مرسی مرسی که دخمل منو بابا شدی تازه نمیدونی با اومدنت چه زیبایی ها به ارمغان اوردی..مامان گلی عاشقتم. ...
نویسنده :
مریم
18:58